یهود در نگاه اروپاییان
یهودیان به دلیل ویژگی های قومی و خصایص اعتقادی و رفتاری خویش، در بسیاری از دوره های تاریخی، در سرزمینی که به سر می برند، مورد نفرت بوده و از سوی ساکنان آن سرزمین، تحت فشار و محدودیت و احیاناً اذّیت و آزار قرار می گرفته اند. آثار و بقایای این احساس نفرت، هنوز نیز در میان اروپاییان، کم و بیش مشهود است.
روژه پریفت نویسنده ی فرانسوی، در کتاب خود(1) می نویسد: نفرت از یهود را در اروپا نمی توان به آسانی از دل ها زدود. اگر مسیحیان اروپا ایرادی بر پاپ یوحنّای بیست و سوم (1985-1963/م) می گیرند، به سبب دعوتی است که وی جهت اخوّت با یهود به عمل آورده است. هر کشیش اروپایی که امروزه کتابی با نگاه عاطفی و اخوّت درباره ی یهود بنویسد، مردم او را از دریچه ی نفاق و تملّق می نگرند!
پریفت با اشاره به کتابی که یکی از کشیشان با عنوان برادران یهودی من تألیف کرده است، می گوید:
بدون تردید باید زمانی بس طولانی را به انتظار بنشینیم تا یک یهودی نیز کتابی را با عنوان برادران مسیحی من بنویسد. آنان هرگز از ما خشنود نخواهند شد، مگر آن که نسبت به همه ی آن چه قبلاً در مورد ایشان نوشته و ارزیابی هایی که کرده ایم، تجدید نظر کنیم. البتّه این تجدید نظر، عملاً در حال اجراست. مگر نه این که نام قدّیس سیمون را از فهرست نام های قدّیسان حذف کردند؟ همان قدّیسی که یهودیان او را پس از شکنجه، ذبح کردند و خونش را با آرد گندم درآمیختند و پختند و خوردند!
نمونه ی دیگر این تجدید نظر، اقدام دانیل روپس (Daniel Rops) نویسنده ی شهیر کتاب های مسیحی در فرانسه است. وی در چاپ نخست کتاب خویش، با عنوان مسیح و عصر او(2)، یهودیان را به شدّت به باد انتقاد و ناسزا گرفته بود؛ ولی در چاپ های بعدی، به دلیل تصمیمی که در دومین کنگره ی جهانی واتیکان اتّخاذ شد، و به موجب آن، یهودیت را یک دین آسمانی اصیل معرّفی کرد، از این امر دست برداشته به حذف همه ی آن ها اقدام کرد.
پریفت اضافه می کند:
این تسامح و تساهل نسبت به یهود، موجب شد که ایشان گام را فراتر نهاده و با مطالباتی افزون تر، خواهان حذف بخش هایی از انجیل که یهود را مورد تعرّض قرار داده است، شوند. حتّی نسبت به قضیّه آلام مسیح در واپسین روزهای حیاتش و یا آن چه در لاهوت مسیحی با عنوان(3) La Passion یاد می شود، خواستار حذف و یا اقلاً کم رنگ ساختن نقش یهود در آن شده اند. عدّه دیگری از ایشان خواهان لغو اعتبار انجیل متی، که شدیداً بر ضدّ یهود است، شده اند. در حالی که فراموش کرده اند، انجیل متی اساس صدارت و حاکمیّت کلیسای روم بر کلیساهای جهان بوده و بنیاد قانون دینی در سیادت پاپ بر رؤسای بزرگ ترین کلیساهاست.
وی می گوید:
اصولاً «خیانت» در جوهره ی خویش، یک امر یهودی است. وقتی گفته می شود: «خیانت»، منظور یهود است و نخستین خائنی که تاریخ فرانسه می شناسد، یهودی بوده است.
پریفت ضمن نقل حکایات فراوانی از خیانت یهودیان، می گوید:
نسبت دین مسیح به یهود، مانند بالاترین پله های یک نردبان، به پایین ترین آن است و این صفای دل مسیحیان بوده است که به برخی از یهودیان اجازه داده تا با مسیحی شدن، از نردبان منزلت اجتماعی بالا روند؛ امّا چون یهود جز در برابر قوّه ی قهریّه خاضع نمی شوند، باید گفت: یهودیانی که مسیحی شده اند، در حقیقت تسلیم زور شده اند، نه عیسای مسیح.
او هر گونه تلاش برای هم بستگی میان دو دین مسیحی و یهودی را به استهزا گرفته می گوید: این تلاش ها به منظور فریفتن مسیحیان انجام می شود.
وی در بخشی مستقل و مبسوط، به بیان مفاسد قوم یهود و صفات زشتی که بدان شهره اند پرداخته و قطعه شعری به زبان لاتین را که شاعری به نام «سیسا» (sessa) آن را به نظم آورده و در طول قرون وسطا رواج داشته، این گونه نقل می کند:
ملتی حقیر، عَفِن، وقیح، حسود،
ناشر امراض، فاقد شرف، پوچ، کینه توز، خسیس،
آلوده، بخیل، لج باز، ملعون، ستیزه جو،
موذی، منکر حق، حریص، لئیم، و بی رحم!
نمونه ی دیگر، حکایت آن یهودی است که بنابر نقل ویکتور هوگو، به دست پاپ مسیحی شد، سپس با اعتقاد به وی، شاه زاده خانم دوبری را به او سپردند تا در سفر از او مراقبت کند؛ ولی یهودی مزبور، او را به پنج هزار فرانک فروخت. شعر هوگو با مضمون ذیل، ناظر به این داستان است:
شرف و ایمان و سوگند را آن یهودی به سهولت فروخت.
نمونه ای دیگر از همین دست، سخن بوسوئه، فیلسوف فرانسوی است که می گوید:
ای ملت نفرین شده! این خون، گریبان همه ی شما را تا آخرین نفر خواهد گرفت.
پاپ پل چهارم (1555-1559/م) نیز گفته بود: «آن ها ملتی اند که برای بردگی آفریده شده اند، آن ها ملتی به غایت سخیفند». پاپ مذکور، همان است که یهودیان شهر رُم را در محله های پست و کثیف گتو اسکان داده و محدود ساخت.
کلیسا طی دوره های متمادی بر انکار یهودی بودن حضرت مسیح، هر چند در میان ایشان به دنیا آمده بود، تأکید می ورزید. از این رو، قائل به اصل «الهی بودن مسیح»، «قداست قلب وی»، «تقدّس نام او» و این که او، خود، فرشته است، و امثال این گونه تعبیرها شدند تا با قطع و یقین، هر گونه پیوند میان مسیح و یوسف نجّار را انکار کنند. بر همین اساس تأکید کردند که او فرزند خداست!
حضرت مریم نیز در جریان تجلّی خود بر «برنادت»(4) (Bernadette) هر گونه پیوند خود را با یهودیان انکار کرده و گفته است: من از نسل پاکم.
پریفت نمونه هایی از مراتب ذلّت و خواری یهودیان را در اروپا ذکر کرده، می گوید: آنان انواع اذیّت و آزار را متحمّل می شدند، بدون آن که برای خود حقّ اعتراضی قائل باشند.
در روز «یک شنبه پیش از عید پاک»(5) در شهر بیزییه در جنوب فرانسه، یکی از سرگرمی های مردم، عبارت از تعقیب یهودیان و پرتاب سنگ به سوی ایشان بود. آنان معتقد بودند که بدین وسیله انتقام حضرت مسیح را از ایشان می گیرند!
در شهر تولوز، عادت بر این جاری بود که در روز عید قیامت، رهبر یهودیان را به منزل حاکم شهر احضار کرده و در برابر مردم، سیلی محکمی به منظور اخذ انتقام مسیح، بر گونه اش می نواختند. یک بار یکی از پهلوانان در حالی که دستکشی آهنین در دست داشت، چنان بر گونه ی یهودی تیره بخت نواخت که مغزش متلاشی شد.
در رُم، یهودیان را وا می داشتند تا در روز عید قیامت، در ملأ عام به صورت عریان برقصند، و چون در این امر سستی می کردند، ضربات تازیانه پشتشان را ملتهب می ساخت.
به فرمان یکی از حضرات پاپ، آن ها را در بشکه هایی که جدار داخلی آن مملو از میخ های بر آمده بود، قرار می دادند و از فراز تپه ی تسچیانو به پایین می غلتاندند.
در اسپانیا و پرتغال، صدها نفر از ایشان را زنده می سوزاندند. آخرین یهودی در سال 1825/م در اسپانیا سوزانده شد.
در ژنو، آن ها را در قفس های فلزی قرار داده و از آب و غذا محروم می ساختند تا صلیب را ببوسند، در عین حال بسیاری از ایشان، بدون بوسیدن صلیب می مردند.
روژه پریفت، نام ده ها نفر از سران کمونیسم را که همه یهودی بوده اند، یاد کرده، می گوید: از استالین پرسیدند: چگونه است که تو اینک یهودیان را تحت شکنجه و آزار قرار می دهی، در حالی که در دوران انقلاب، آن ها را مورد حمایت و تمجید قرار می دادی؟! پاسخ داد: آری، زیرا آن روز هدف ما تخریب بود؛ ولی امروز درصدد سازندگی هستیم!
آن چه گذشت، تنها نمونه ی اندکی از حجم فشارها و محدودیت هایی است که در اروپا بر یهودیان وارد می شده است.
ولی در این جا توجّه به دو نکته ی اساسی، ضروری می نماید:
یکی آن که بذرهای اوّلیه نفرت اروپاییان از قوم یهود، به واسطه باورهای دینی و عواطف مذهبی در دل ایشان افشانده شد. بدین معنا که به موجب روایات مسلّم تاریخی، یهودیان، عیسای مسیح (ع) را به فراوانی مورد اذیّت و آزار خود قرار داده و نصایح و تعالیم او را به مسخره گرفتند و از سر عناد و تعصّب، عامل بسیاری از مصایب و رنج ها برای آن پیامبر بزرگ شدند و (به اعتقاد مسیحیان) موجبات تصلیب وی را فراهم آوردند.
همین امر، به تنهایی کافی بود تا اروپاییان میسحی، در طول تاریخ، با دیده ی بغض و نفرت به آنان بنگرند و از آمیزش با ایشان بپرهیزند.
ژول ایزاک، تاریخ نگار یهودی فرانسوی می نویسد:
عادت بر این جاری بود که اگر کودکی یهودی از یک کودک مسیحی می خواست که با او بازی کند، کودک مسیحی پاسخ می داد: هرگز! زیرا شما مسیح را به قتل رسانده اید.
تاریخ نگار یهودی مزبور می افزاید:
یک خانواده ی مسیحی ایتالیایی، به پسر خردسال خویش هشدار می داد که مبادا با ساکنان یهودی طبقه ی اوّل آشنا شوی و یا به خانه ی آن ها روی! زیرا آن ها تو را می دزدند و مانند عیسای مسیح (ع) به قتل می رسانند!
به همین دلیل حتّی در دوره سده های میانی، استفاده از غذای یهودیان بر شخص مسیحی حرام بود و یهودیان اجازه نداشتند در و پنجره منازل خود را باز بگذارند.
آن در اعیاد مسیحی مجاز به تردّد در گذرگاه ها نبودند و به منظور تمایز از دیگران، موظّف بودند کلاهی نوک تیز بر سر بگذارند.(6)
فشار و آزار مردم بر یهودیان موجب می شد تا این طایفه رشوه های کلانی را به پادشاهان و ارباب قدرت بپردازند تا بدین وسیله بتوانند تحت حمایت ایشان، از آسایش و امنیّت لازم برخوردار باشند. در سال 1647/م در یکی از مناطق اروپا، یهودیان مبلغی معادل یک صد هزار دلار برای این منظور، رشوه پرداخت کردند. با این شیوه، آنان در بلاد اروپا، احیاناً دارایی شاه به شمار می آمدند.(7)
نکته ی دیگری که درخور توجّه است این که بر خلاف خشونت آمیز و غیر انسانی بودن رفتار اروپاییان با این قوم، عامل اصلی بروز این رفتارها، خصایص زشت و رفتارهای ناهنجار و نفرت انگیز خود این طایفه بوده است. عملکرد موذیانه و فتنه جویانه ی این جماعت، همراه با خودخواهی ناشی از اعتقاد به ممتاز بودن قوم یهود، همواره از آنان شخصیّتی منفی و منفور می ساخته است.
البتّه امروزه یهودیان می کوشند تا ضمن سرپوش نهادن بر ویژگی های قومی خویش، با ایجاد جنجال و هیاهو، نسبت به رفتارهای خشونت آمیزی که در گذشته بر ضدّ آنان صورت گرفته است، تصویری حق به جانب و مظلومانه و رقّت بار ارائه دهند. ایشان از رفتارهای مزبور با عنوان «یهود ستیزی» و یا «دشمنی با قوم سامی»(8) یاد می کنند و در هیاهوی تبلیغاتی خویش ادعّا می کنند که «یهود ستیزی» دارای ابعاد سه گانه ی زیر است:
1. استمرار تاریخی. بدین معنا که از بدو تاریخ ظهور یهود، تا زمان حال، این آزارها و فشارها پیوسته ادامه داشته است؛
2. گستره ی جغرافیایی. یعنی این آزارها محدود به منطقه ای خاص از جهان نبوده، بلکه شامل یهودیان سراسر گیتی بوده است؛
3. شدّت عمل. آن ها مدّعی اند که آزارهایی که یهودیان متحمّل شده اند، چندان شدید و بی رحمانه بوده است که هیچ نژاد و قومی در جهان، مانند آن را ندیده است.
گرچه لاف و گزاف بودن ادّعاهای فوق، برای کسانی که اجمالاً با حوادث و قضایای تاریخی آشنایی دارند، محرز و روشن است، و نیاز چندانی به بحث و استدلال و نفی و انکار ندارد، در عین حال پژوهش گرانی چون روژه گارودی، دانشمند شهیر فرانسوی و دکتر عبدالوهاب المسیری، محقّق پر تلاش مصری، به منظور اثبات یاوه بودن این ادّعاها و روشن ساختن افکار عمومی، در آثار و تألیفات خود به بحث و بررسی پرداخته اند.
باری، امروزه یهودیان هر کس را که در مقام انتقاد از ایشان برآید، به «یهود ستیزی» متّهم می کنند. حتّی هگل، ولتر، تاین بی و دیگر اندیشمندان و نویسندگان بزرگ بشری را به دلیل انتقاد از یهود، بدان متّهم ساخته اند.
ژاک تنی سناتور آمریکایی در این باره گفته است:
هر گونه انتقاد از سازمان های یهودی، تنها یک پاسخ از سوی صهیونیست ها دارد و آن دشمنی با قوم سامی است، حتّی اگر منتقد، خود، یهودی باشد.(9)
وی می افزاید:
بسیاری از دولت ها به سبب رهایی از تهمت یهود ستیزی، به سود صهیونیسم، دست در جیب کرم و بخشش خود می برند. از این رو، هر زمان موج و زمزمه ی یهودستیزی فرو می نشیند، وظیفه ی صهیونیسم راه اندازی مجدّد آن است. همین اتّهام، یکی از ابزارهایی بوده است که صهیونیسم بدان وسیله فلسطین را از دست صاحبان قانونی آن خارج کرد و ثروت های بحرالمیّت را به تاراج برد. شعار مزبور، هم اینک کارآمدترین ابزار صهیونیستی برای ترغیب یهودیان جهان، جهت مهاجرت به فلسطین اشغالی می باشد.(10)
طرفه این که اخیراً صهیونیست ها «یهود ستیزی» را معادل «خصومت با صهیونیسم» گرفته و همه ی کسانی را که به گونه ای با سیاست های قهر آمیز و توسعه طلبانه آنان مخالفت می ورزند، محکوم به ضدّیت با قوم یهود می کنند.
به یقین در دنیای سراسر تساهل و تسامح امروز و در فضای گفت و گو و تفاهم میان ادیان، هیچ کس یهودیان را به دلیل یهودی بودن، مورد تحقیر و سرزنش قرار نمی دهد و بر ایشان آزاری روا نمی دارد و تعبیر «یهود ستیزی»، اینک در عمل، شعاری بی رنگ و بی مصداق است؛ ولی از آن سوی، نحوه ی عملکرد این طایفه به گونه ای است که عکس قضیّه، صادق افتاده است.
هنری فورد می گوید: (11)
هم اینک در آمریکا چیزی به نام «یهود ستیزی» وجود ندارد، بلکه به عکس شاهد پدیده ی ستیزه جویی یهود با دیگران(12) هستیم.
در همین مورد، کوهین، حاخام یهودی تصریح کرده است که میان یهودیان و دیگر اقوام، تلّی از آتش، فاصله است.(13)
بار دیگر به موضوع سخن بازگشته و به جست و جوی وضع یهود در نگاه اروپاییان می پردازیم.
اسقف اکرام لمعی می نویسد: مسیحیان اروپا در قرون وسطا بر آن بودند که یهودیان، انسان های عادّی نیستند؛ زیرا حق را دیدند و شناختند، امّا انکار کردند. از این رو، در میان ایشان داستان هایی رواج یافت که نشان می داد یهودیان موجوداتی دُم دارند که هنگام غسل تعمید (مسیحی شدن) آن را پنهان می دارند. این بود که گفتند:
یهودیان در پنهان و واقع امر، ابلیس پرستند.
این باورها در جریان جنگ های صلیبی که با ورود صلیبیان به بیت المقدّس در سال 1099/م آغاز شد، قوّت بیشتری یافت... .
آثار و نشانه های این دشمنی ها، در قالب عکس هایی بر دیوارهای کلیساها و کاتدرال ها (کلیساهای جامع مرکزی) نصب می شد. در این عکس ها، معمولاً کلیسای مسیحی پیروز و کنیسه ی یهودی، شکست خورده منعکس می شد. در برخی دیگر از این عکس ها، یهودیان در هیئت گوساله ی طلایی، جغد و یا مار ترسیم می شد و در اواخر سده های میانی، چهره ی آنان به صورت انسانی پلید، خطاکار و کافر ارائه می شد.(14)
پیش از جنبش اصلاح دینی، اروپا عملاً در نفرت و دشمنی شدید نسبت به یهودیان به سر می برد، در سده ی داوزدهم میلادی، کشتارهای وسیعی از یهودیان در کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان، صورت پذیرفت. به ویژه که مسیحیان در آغاز جنگ های صلیبی، با دو انگیزه، یهودیان را از دم تیغ گذراندند.
یکی در پاسخ به اعتراف یهودیان که در جریان محاکمه ی عیسای مسیح (ع) گفته بودند: «مسئولیت خون او بر گردن ما و فرزندانمان»، و دیگر به منظور جلب رضایت و مغفرت الهی.
«تنها در حوزه ی رود راین، حدود 85 هزار نفر یهودی به دست سربازان صلیبی به قتل رسیدند و بازماندگانشان به بولونی گریختند». (15)
ویل دورانت می نویسد:
ملی گرایی نیز نغمه ی دیگری به سرود نفرت می افزود. هر ملت اروپایی، وحدت نژادی و دینی را لازمه ی بقای خود می دانست و از این رو، در پی آن بود که یهودیان را به دین مسیح درآورد و ایشان را در خود جذب و مستهلک کند. تعدادی از شوراهای کلیسایی و برخی از پاپ ها، دشمن سرسخت یهودیان بودند. شورای وین (1311/م) هر گونه رابطه و آمیزشی را میان مسیحیان و یهودیان اکیداً ممنوع ساخت. شورای زامورا (1313/م) رأی داد که عموم یهودیان صرفاً در حال تبعیّت و بردگی باقی بمانند. شورای بال (1431-1433 /م) احکام مقدّس گذشته، مبنی بر تحریم مشارکت و معامله با یهودیان، خدمت کردن به ایشان، و مراجعه به پزشکان یهودی را تجدید و تنفیذ کرد و هم چنین به مقامات دولتی دستور داد که یهودیان را در محله های جدا افتاده ای مجتمع سازند، ایشان را مجبور کنند که غیار (نشان مخصوص) به خود زنند، و در موعظه هایی که برای هدایت ایشان به دین مسیح ترتیب داده می شد، مرتّباً شرکت کنند.(16)
چهره ای که این طایفه، طی قرون و اعصار، از خود در اروپا ارائه کرده است، چنان آلوده به رذایل اخلاقی و رفتارهای ناهنجار بود که بسیاری از نویسندگان و شخصیّت های برجسته ی اروپا، در آرا و قضاوت های خویش، آن را به آشکارا منعکس ساخته اند.
ولتر (1694-1778/م) نویسنده و شاعر فرانسوی می گفت:
یهودیان، قومی منافق و خون خوار و طایفه ای وحشی و بی اعتبار و افرادی ذلیل به شمار می آیند. این جماعت، طی روزگاری دراز، زشتی و طمع را در خود گرد آوردند. آتش کینه ی ایشان نسبت به ملت های دیگر هرگز فرو نمی نشیند. همان ملت هایی که آنان را در کنار خویش تحمّل می کنند و تیره بختی و رنج و تلاششان، موجب ازدیاد ثروت آنان می شود.
دسته ی کوچکی از یهودیان می توانند به شیوه ای خاص، نسبت به ملت های دیگر کینه توزی و دشمنی کنند. آنان چون در موضع ضعف و ناتوانی افتند، تن به ذلّت و خواری سپارند و چون ضعفشان به قوّت گراید، تکبّر و نخوت ورزند. (17)
مارتین لوتر (1483-1546/م)، مصلح مسیحی آلمانی گفته است:
در زیر این آسمان کبود، هیچ کس در بخل و خسّت به پای یهودیان نمی رسد. این طایفه از قدیم الایّام بخیل بوده اند و پیوسته در بخل به سر خواهند برد... آنان به خویشتن اطمینان می دهند که چون پیامبرشان ظهور کند، همه ی زر و سیم جهان را گرد آورده و میان ایشان توزیع خواهد کرد.(18)
پطر کبیر (1672-1725/م)، امپراتور روسیه که معروف به عدالت و انصاف بوده است، با توصیف یهودیان به بزه کاران حیله گر، به دولت خویش هشدار داد که از آنان بپرهیزد.(19)
او می گفت: مایلم که نزد (قلمرو حکومت) خویش، شایسته ترین ملت های مسلمان و حتّی بت پرست را گرد آورم، تا یهودیان را؛ زیرا به ندرت در میان آنان دروغ پرداز و نیرنگ باز و منافق می توان یافت؛ امّا در میان قوم یهود، محال است که بتوان انسان خوبی را یافت که اهل دروغ و فریب و نفاق نباشد... .(20)
کارنی یف، نویسنده ی روسی، ضمن بیان آرا و نظرهای بسیاری از بزرگان جهان درباره ی این طایفه، تأکید می کند:
یهودیان، برای دست یابی به اهداف مورد نظر خود، مانند اعضای یک باند بزه کار حرفه ای، از انجام هیچ روش نفرت بار و پستی روی گردان نیستند و در راه رسیدن به مال و ثروت، از ارتکاب هیچ عملی، حتّی در نهایت خسّت و رذالت، ابایی ندارند. (21) بیهیز کل کوفمان در مقاله ای با عنوان «نابودی روح» مجموعه ای از ویژگی های یهود را که در آثار فریشمان آمده، گرد آورده است. فریشمان حیات این طایفه را هم چون زندگی سگان، نفرت بار توصیف کرده، و می گوید:
آنها ملتی محسوب نمی شوند و اصلاً در زمره ی آدمیان نیستند.(22)
پی نوشت ها :
1. ر.ک: حسین مونس، کیف نفهم الیهود، ص 31-40.
2. Jesuset Sontemps.
3. آلام و مصایب مسیح (ع) در آخرین شب حیات او.
4. راهبهی مسیحی (1844-1879/م) که گفتهاند: حضرت مریم در یکی از روزهای سال 1856/م بر او تجلی کرد.
5. "Palm Sunday" یعنی روزی که طبق روایت کتاب مقدس مسیحیان، عیسی سوار بر دراز گوشی به اورشلیم رفت و یهودیان، پیش پای او شاخه های خرما بر زمین ریخته و فریاد میزدند: «هوشیعانا» اینک پسر داود میآید.
6. کامل سعفان، الیهود تاریخاً و عقیده، ص 62.
7. قاسم حسن، العرب و المشکله الیهودیه، ص 44.
8. "Antisemitism". گرچه این تعبیر به معنای ضدیت با همهی تیره های اقوام سامی است؛ ولی یهودیان صهیونیست، این تعبیر را اصطلاحاً به مفهوم خصومت با قوم یهود به کار میبرند. به ظاهر ویلهم مار روزنامه نگار آلمانی، نخستین کسی بود که در سال 1879/م، پس از جنگهای روسیه و فرانسه، این اصطلاح را به کار برد.
9. چاک تنی، الاخطبوط الصهیونی، تعلیق هشام عواض، ص 18.
10. همان، ص 34-35.
11. هنری فورد، الیهودی العالمی، ترجمهی علی الجوهری، ص 203.
12. «Anti-Goyism» واژهی «Goy» مخفف کلمهی «Goyim» به معنای غیر یهود.
13. روچیه جارودی، محاکمه الصهیونیه الاسرائیلیه، ص 189 و 193.
14. القس اکرام لمعی، الاختراق الصهیونی للمسیحیه، ص 65-66.
15. قاسم حسن، العرب و المشکه الیهودیه، ص 26.
16. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 6، ص 861-862.
17. لیف کارنی یف، الیهود و الیهودیه فی نظر شعوب العالم، تعریب محمد علی حوات، ص 63-64.
18. همان، ص 47.
19. حمدی الطاهری، الیهود و دولتهم، ج 1، ص 78.
20. لیف کارنی یف، الیهود و الیهودیه فی نظر شعوب العالم، تعریبِ محمد علی حوات، ص 59.
21. همان، ص 12.
22. سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص 362.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}